سلام به دخترای نازوگل
امیدوارم بهت خوش بگذره :::::::::
بریم سراغ قوانین:
پسرها لینک نمیشن
کپی ممنوعه!!!
حتما نظر بزارید.یه عالمههه...
مطالب قدیمی رو حتما ببین !
راستی یه عالمه نظر هم بده!!
دوستون دارم
حکایت من حکایت کسی بود که عاشق دریا بود ولی قایق نداشت...
دلباخته سفر بود ولی همسفر نداشت....
حکایت کسی بود که زجر کشید ولی ضجه نزد....
زخم داشت ولی ننالید....
گریه کرد اما اشک نریخت.....
حکایت من حکایت کسی بود که
پر از فریاد بود
اما سکوت کرد تا همه ی صداهارابشنود............................
وقتی قلبم از پشت نمناک ترین پنجره به تو نگاه کرد،
باورش نمی شدباتو یکی میشود.
انگارگوشه ی خواب های نداشته اش جا ماند.
روی بی وزنی ثانیه ها،با کوله باری از حسرت،
پر از داشتن توشد
و به اسمان قول داد قدم هایت را ستاره باران کند.
انقدر غرق امدن های تو شد که اکنون،رفتنت را باور نمی کند.
اننقدر کنار خنده هایت جشن گرفت که دلتنگی این روز هایی که نیستی را یاد نگرفت
و ان قدر عاشق تو شد که به تمام شدن ثانیه ها فکر نکرد.
کاش سال و ماه با تو بودن را را گوشه دیوار مینوشت تا برای با تو بودن
به دنبال کلید در های بسته ی رو به رویش نمیگشت.
باور کن او قدم هایش را با پلک های ماه هماهنگ کرده تا مبادا
به ستاره ها چشم بدوزی و مشتری لبخند هایت را بین تاریکی شبها تنها رها کنی
بگذار میان این همه راه که برای با تو بودن ساخته،
همدل دلت باشد
تنهاست،تو تنهایش نگذار.
مهم نیست فردا چی میشه
مهم اینه که من امروز دوست دارم
مهم نیست فردا کجایی؟
مهم اینه که هر جایی باشی دوست دارم
مهم نیست تا ابد باهم باشیم
مهم اینه تا ابد دوست دارم
مهم نیست قسمت چیه؟
مهم اینه قسمت شده دوست داشته باشم
زندگی به من اموخت چگونه گریه کنم
گریه به نیاموخت چگونه زندگی کنم
توهم نیز به من اموختی چگونه دوست بدارم
اما نیاموختی چگونه فراموش کنم
خدایا جهنمت فرداست پس چرا من امروز میسوزم؟؟؟
در شب تنهایی مینویسم از تو
از گلی که پژمرد
از همان غنچه ی پاک و معصوم
که خیالش دائم شوق روییدن و رویدن بود
تا که شاید باشد
دست در دست صمیمانه .نور خورشید
یا که چشمش باشد
قدر یک لحظه ی کوتاه
حتی
لانه ی روشن چشم خورشید
ولی از حسادت ابر خزان
حسرت دیدن خورشید به چشمانش مرد
می نوازدباران شعر دلتنگی چشمان تورا
تو که میگفتی همواره به من
ابر ها میگریند تا بروید لبخند
بر لبان من وتو
پس چرا میباری ای باران؟؟؟؟
گل من که پژمرد خنده اش هم خشکید.....
گله دارم من از همه چیز و همه کس
از زمین بی رحم که ربودت از من
و از این خاک سرد
که تنت را ازرد
و میان من و تو عجب فاصله ای را انداخت
این ها بی خبرند که اگر تمام دنیا بین ما فاصله باشد
من ان فاصله را میشکنم
وپس از امروز من
در کنار ارامگه تو ارام میگیرم
ارام
ای یار مدد کن که به اب برسیم
چون مزرعه تشنه به باران برسیم
یا من برسم به یار یا یار به من
یا هردو بمیریم و به هجران نکشیم
چه دروغ بزرگی است.....
----زمان همه چیز را حل میکند----
زمان فقط موهایمان را سفید کرد
زخمهایمان را کهنه
دردمان را بزرگ تر
دلنتگیمان را بیشتر
و
روزگارمان را سیاه تر!!!!!!!!!
ماه رمضون
موقع اذون
دعا تو ماه آسمون
فرشته ها مثل کبوتر
بالا میپرن بالا بالاتر ....
اینم شعر خوشگلی که یاد دارم!
ماه رمضان مبارک باد!